محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

  • ۰
  • ۰

آغازی دوباره

اگر خودم هم یادم رفت،

شما یادم بیاورید

که این چیزهای مادی که خدا روزی می‌کند عزت نمی‌آورد.

هر بار کسی "خانم دکتر" صدایم می‌زند، دلم می‌لرزد. می‌ترسم برای خودم. که هول برم دارد که علی‌آباد هم دهی است!

امروز صد بار برای خودم یادآوری کردم که: امیرالمومنین گفته انسان را چه به خودپسندی، ابتدا نطفه‌ای نجس بوده، انتها لاشه‌ای نجس و این بین هم انبان نجاسات! فوری رفتم دستشویی را شستم. که کوچکی نفسم را ببینم و بدانم که دکترا قبول شدن، عزت نیست و کفى بی عزاً أن أکون لک عبدا

  • ۰۰/۰۵/۲۵
  • فاطمه امیرخانی

نظرات (۳)

  • شاگرد بنّا
  • احسنت......

    دستی هم به سر منِ عقده ای بی جنبه بکشید!

    پاسخ:
    نفرمایید، اختیار دارید!
    دعامون کنید🍀

    سلام و احترام

    به عبارت «شستن دستشویی» که رسیدم، متن را پخته‌تر دیدم. علمای وارسته‌ی اخلاق تعبیری دارند از دربانی قلب که در درگاه دل نگهبانی باید داد تا وارسی کند چیز خطرناکی وارد نشود. شبیه دربان حرم و دژبان پادگان. اقدام به شستن دستشویی همان بُعد عملی‌ی دربانی درون بود برای شست‌وشوی نفسانیت و لگام‌زدن بر اَنانیت.

    مفید نوشتید؛ با تلنگر بالا.

    موفق باشید.

    پاسخ:
    سلام و ادب خدمت شما
    ما کجا و علما کجا...
    شما دعا بفرمایید بتوانیم از شر این نفسانیت رهایی پیدا کنیم.

    تلفیقی از شوق و امتناع لازمه. بعضی وقتا انسان امتناع محض میشه.

    پاسخ:
    بله،
    شوق برای دنیا هست همواره در آدمیزاد! 
    ولی مجموعا درست می‌فرمایید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی