محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

  • ۰
  • ۰

به نام مسلم

نکته کار مسلم و حضرت دقیقا همین‌جاست؛ بُعد زمان و مکان و قُرب نفس و جان.

همانقدر که اویس قرنی وقتی در جنگ احد، دندان پیامبر می‌شکند فرسنگ‌ها دور دندانش در دهانش می‌افتد،

همانقدر که مسلم روزها پیش از واقعه، تشنه و غریب شهید می‌شود،

کافیست که بفهمم درد من در اتصال نداشتن با روح ولیّ خداست.

حالا خودت را بکش و روز عاشورا در کربلا باش، جان که متصل نباشد می‌شوی خار و خاشاک بیابان و هیچ کار هم نمی‌توانی بکنی.

ظهور حضرت، اتصال جانهاست به او. فارغ از مکان و زمان. 

و ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا...

 

  • ۰۰/۰۵/۱۹
  • فاطمه امیرخانی

نظرات (۱)

سلام و احترام

سودمند می‌نویسید. وقتِ آدم هدر نمی‌رود وقتی متن شما را به انتها می‌رسانَد. مثال اویس قرَنی و حضرت مسلم سفیر امام حسین -علیه السلام- را برای ورود به ماه محرم زیبا نوشتید. این‌که آفتابگردان از آن رو مثال است برای عارفان، چون روی خود را با آفتاب تنظیم می‌کند و به تابش نور خورشید می‌گردد. آدمی هم باید گِرد آفتابِ ولیّ خدا بگردد؛ این‌که عُرفا زِنهار می‌دادند که از «خود» به در آ، و به «خدا» در آی، به همین علت بود.

بنده از متن‌های کوتاه‌نویس اما کیفی شما بهره‌ی وافر می‌برم. مأجورید. با آرزوی توفیق الهی.

پاسخ:
سلام و ادب
بله همین طور است که می فرمایید.

از توجه و عنایتتان بسیار سپاسگزارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی