این موضوع را از دوستم شنیدم و بر همان اساس بسطش می دهم، چون درباره محرم چیزی ننوشتم و حیف بود. چون این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
حضرت اباعبدالله در لحظات آخر پیش از شهادت، وقتی به خیمه ها حمله ور می شوند می فرمایند: این سرکشان و طاغیان و نادانان را از تعرّض به حرم من تا من زنده هستم باز دارید.
"تا من زنده هستم" چرا این قید آورده شده است؟
احتمالا این تقسیم بندی به جز من به ذهن کسان دیگری نیز رسیده باشد. که مسئولیت چهار جزء سالم دارد: مسئولیت من در برابر خدا، خودم، سایر انسانها(که این هم اجزائی دارد)، سایر موجودات(نه فقط طبیعت، هر آنچه در این دنیا وجود دارد) و یک نوعی هم مسئولیت مرضی.
امام در برابر زنان و فرزندان تا زمانی که زنده هستند مسئولند و موظفند اجازه هتک حرمت به کسی ندهند. اما بعد از مرگ چنین مسئولیتی مترتب ایشان نیست. یعنی من تا زنده هستم باید تمام تلاشم را در راستای مسئولیتی انسانی و الهی انجام دهم و علی رغم آنکه می دانم بعد از مرگم چه به زن و بچه ام می آید، آرامشم را از دست نمی دهم و اساسا کاری با آن ندارم.
بگذارید قضیه را برای خودمان عینی تر کنیم. شما والد چند فرزند هستید، برایتان بیماری ای پدید می آید که بیم مرگ هست. چند بار در ذهن مرور می کنید که: تکلیف بچه ها چه می شود؟
یا اصلا به جز آن، چقدر فکر و خیال درباره بعد از مردنمان داریم؟ تکلیف فلان کار و پروژه که مسئولش هستیم اگر الان بمیریم چه می شود؟ پدر و مادرمان چه می شوند؟ وسایلمان؟
ما بسیاری از اوقات درگیر مسئولیت های مرضی هستیم. نگران چیزهایی که اساسا به ما مرتبط نیستند. اینکه من بعد از مرگم چه می شود یک مثال جزئی است از اینگونه مسئولیت ها. بیشتر وابستگی ها و تسلط ها ریشه در همین احساس مسئولیت مرضی دارند و بخشی از آرامش ما را سلب می کنند.
- ۰۱/۰۵/۲۴
این که یک نوع بیشمسئولیتی داریم -یا به قول شما روانشناسها مسئولیت مرضی!- را قبول دارم. ولی برچه اساس جمعبندی میکنید مسئولیت ما در برابر دیگران مادامی است که هستیم؟ اتفاقا این قید در خود نوعی خودمحوری پنهان دارد. به نظر باید قید بهتری جایگزین کرد.
وگرنه با این منطق وزیر هم تا وزیر است به وزارت مسئولیت دارد، و در تنسیق کارها خیلی نیاز نیست به بعد از وزارت خودش توجه کند! و امثاله