اولین و مهم ترین سوال در روایت درمانی (narrative psychotherapy) این است: زندگی ات مثل چیست؟ تو مثل چی هستی؟
پاسخ افراد، درمانگر را به سمت مشکل و حل آن هدایت می کند. مثلا: "من مثل یک پشه هستم و زندگی مثل یک قورباغهای است که هر لحظه ممکن است مرا ببلعد. " این وصف مراجع از خودش و زندگی هستهی مرکزی افکار و هیجانات و رفتارهای اوست.
روایت ابعاد مختلفی دارد. در جامعه شناسی و علوم سیاسی، درباره روایت جمعی صحبت می شود. مثلا روایت آمریکایی ها از خودشان(هر چند ممکن است از واقعیت فاصله داشته باشد چون اساسا روایت ساخته ذهن است) خیلی تامل برانگیز است: آمریکاییان منجی بشر هستند. لازم نیست سیاست مدار یا جامعه شناس یا فیلمساز آمریکایی تلاش کند این پیام را به جهان مخابره کند. او عمیقا به این روایت باور دارد و بر اساس آن زندگی می کند و سیاست را و جامعه را و سینما را می چرخاند و این روایتِ غالب دنیا می شود. یا در مثالی دیگر کره جنوبی با تاریخ سازی، روایت مردمش را از خودشان و گذشته شان را تغییر داده است.
روایت ها ما را می سازد. زندگی مان را، دینمان را، تاریخمان را و نحوه کنش مان در زندگی را.
به روایت جامعه ایرانی می اندیشیدم. عمیق ترین روایتی که در تاریخ و فرهنگ ما جریان دارد "خشم از شکست و فرسودگی و ناامیدی" است. این روایت پر تکرار جامعه ایران است که در یک سده دو انقلاب می کند و همواره ناراضی است. بیرون از خود را آرمانشهر می بیند و از درون خود بیزار است. عمیقا معتقدم به اصلاح روایت ایرانیان از خودشان نیاز داریم. شبیه یک درمان اجتماعی. همین یک اقدام می تواند بخش زیادی از مشکلات را برطرف کند. روایت "منِ شکست خورده" هیچ گاه به رشد و شکوفایی نمی رسد. حتی اگر هزار بار حکومت تغییر کند.
- ۰۰/۱۰/۰۶
جهاد امید