محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

محاکات

این چنین ساکنِ روان که منم

  • ۱
  • ۰

به نام حر

ماجرای حر، برای من معنای دیگری می‌دهد.

باروت‌ها روی هم جمع می‌شود و جرقه‌ای و انفجار. در نگاه من، هدایت شبیه انفجار است. باروت می‌خواهد و جرقه. ادبِ آن روز حر، فقط جرقه بود. 

حر در زندگی‌اش مودب بود، باروت‌هایش را از قبل روی هم چیده بود. که یک‌ نگاه، او را به انفجار هدایت رساند. کم‌لطفی است اگر فقط یکی دو جمله‌ی آن روز را ملاک هدایتش بگذاریم. ادب، یک فعلِ ظاهری نیست. یک حالِ باطنی است. چیزی شبیه خضوع. که حضرت رضا می‌گوید ادب نتیجه تحمل سختی است. 

حر، حالِ ادب داشت. و هدایت شد :)

  • ۰۰/۰۵/۲۵
  • فاطمه امیرخانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی