نکته کار مسلم و حضرت دقیقا همینجاست؛ بُعد زمان و مکان و قُرب نفس و جان.
همانقدر که اویس قرنی وقتی در جنگ احد، دندان پیامبر میشکند فرسنگها دور دندانش در دهانش میافتد،
همانقدر که مسلم روزها پیش از واقعه، تشنه و غریب شهید میشود،
کافیست که بفهمم درد من در اتصال نداشتن با روح ولیّ خداست.
حالا خودت را بکش و روز عاشورا در کربلا باش، جان که متصل نباشد میشوی خار و خاشاک بیابان و هیچ کار هم نمیتوانی بکنی.
ظهور حضرت، اتصال جانهاست به او. فارغ از مکان و زمان.
و ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا...
- ۰۰/۰۵/۱۹
سلام و احترام
سودمند مینویسید. وقتِ آدم هدر نمیرود وقتی متن شما را به انتها میرسانَد. مثال اویس قرَنی و حضرت مسلم سفیر امام حسین -علیه السلام- را برای ورود به ماه محرم زیبا نوشتید. اینکه آفتابگردان از آن رو مثال است برای عارفان، چون روی خود را با آفتاب تنظیم میکند و به تابش نور خورشید میگردد. آدمی هم باید گِرد آفتابِ ولیّ خدا بگردد؛ اینکه عُرفا زِنهار میدادند که از «خود» به در آ، و به «خدا» در آی، به همین علت بود.
بنده از متنهای کوتاهنویس اما کیفی شما بهرهی وافر میبرم. مأجورید. با آرزوی توفیق الهی.